آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

سیصد سی روز گذشت

                                  عزیزم قربون شکل ماهت بشم 11 ماهگیت مبارک امیدم  الهی 1000 ساله بشی مامانم دیگه مامان جون گامهات رو داری به پایان یک سالگیت میذاری و خانم می شی  ومن هم افتخار می کنم که خداوند تورو بهم داده وهمیشه سپاسگذارشم  خدا کنه که لیاقت داشتنت رو داشته باشم عروسکم     یازده ماهگیت مبارک قند عسلم            ...
29 خرداد 1392

ای ایرانم

دیشب با بابات رفتیم احمد آباد وای آتنا چه هل هلیی بود  من که آنقدر بقض گلوم رو گرفته بود از این همه شادی مردم  خوشبحالشون می تونند طعم شادی رو بچشند  بیرون رفتن خوابیدن و خوردن من وبابات شد مرجان  بماند این چند تا عکس مال دیشب   ایرانم همیشه سربلند و پیروز باشی ...
29 خرداد 1392

فرد جدید خانواده

این عکس پسر عمه آتنا جونم که الان 20 روزه می شه  من در گیر بیمارستان آتنا بودم نشد بذارم  اسمش پـــــــــــــــرهــــــــــــــــــام»   ...
29 خرداد 1392

روزهایی که تکرار من درآنست

سلام آتنا جون تو خوب بشی منم خوبم مامان جون  فدای یه تار موت اگر دل وروحم شکسته الحمدالله چند روز بهتری وغذا می خوری خدا رو شکرررررررررررررررررر آتنا من تو رو بی اندازه دوست دارم و عاشقانه عاشقتم  بابات سرگرم  اما من وتو روزهای تکراری رو می گذرونیم تمام انگیزم واسه بودن تویی وقتی نگاه به چشمهای پاک وبی گناهت می کنم احساس شرم وخجالت بهم دست می ده منو ببخش اگر گاهی آنقدر تو غمهام و شکستهام غرق می شم که یادم می ره کنارمی  دلم نمی خواد یه مادر افسرده و غمگین باشم اما امان از زمــــــــــــانه  بازی های بدی با آدم داره  دلم. جونم. عمرم. فدای یه لحظه خندیدنت مامان جون   ...
29 خرداد 1392

بدون عنوان

عشق عشق یعنی مجنون را دار زدن با تمام وجود فریاد زدن عشق یعنی انتهای راه کجاست! سوختن مجنون و خاکستر خاطرات عشق یعنی آغازی بی انتها عشق یعنی مرگ تدریجی عاشقان عشق یعنی پیری زودرس عشق یعنی مرگ خاموش خنده ها ...
25 خرداد 1392

این روز های من

سلام به همه خواهرها وخاله جونهای آتنا جون که خیلی لطف دارن ومن رو همیشه شرمنده خودشون می کنند  باز هم از این همه توجه شما سپاس گذارم  آتنا همونطوری و من هم دیگه نای هیچ چیزی رو ندارم انگار قرار نیست دیگه خوب بشه  2شب راهت تا صبح خوابید وفقط واسه شیر بیدارشد اما روز تا شب بهانه می گیره و گریه می  کنه  به دنبال گریه هاش سرفه و بعد هم بالا میاره  بخدا خیلی خسته شدم ودیگه کم آوردم به زور دارم خودم رو می کشم  چون غیر خودم کسی نیست از این کوچلو مواظبت کنه  خدا خودش رحم کنه به حالم  دوستهای عزیزم واسه من وآتنا دعا کنید  دعا کنید که دخترم خوب بشه مثل روزهای اولش  دلم واسه ش...
25 خرداد 1392

دیگه عمرم داره تموم می شه

خدایا چطوری صدات کنم که صدام رو بشنوی چرا آتنام دیگه خوب نمی شه چرا مثل قبلش نمی شه امروز 9 روز که شب تا صبح راه می برمش و اون گریه می کنه  دیگه غذا نمی خواد شیر نمی خوره  خدایا تا کی اشک بریزم دلت به حال روزم نمی سوزه مگه چه گناهی کردم                                         که حالا بچه ام داره زجر می کشه چرا دنیای شیرن من با دخترم داره خراب می شه  اسهال استفراغش که خوب نشده ریه هاش هم خراب شده وعفونت کرده  مامان قربونت بشم خوب شو بخدا دیگه نمی کشم  آتنا عسل مامان دیشب همه اش تا صبح بالا آوردی و سرفه ک...
20 خرداد 1392

بیماری آتنا جونم و جان دادن لحظه به لحظه من

سلام دخترم سلام آتنای من عشق و هستی من  مامان بی تو می میره مامان قربونت بشه زندگی دیگه بی تو برام معنی نداره  پس عشقم امیدم آتنا جونم بمون بمون برای مامان  بیماریت از یک اسهال استفراغ ساده شروع شد  همون روز بعد از ظهر روز شنبه با بابا بردیمت پیش دکتر لطفی  اما اون برات چندتا شربت نوشت ولی لحظه به لحظه حالت بدتر می شد  با دکتر لطفی تماس گرفتم گفت ببر بیمارستان ثامن من هم الان میام  بردیمت با بابا بیمارستان بعد از تشکیل پرونده  تورو بردن اتاق رگ گیری ومن رو بیرون کردن گریه امن نمی داد  با هر جیق کشیدن ومامان گفتنت بند ...
18 خرداد 1392